آثار باستانی استان قزوین



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


یک ترانه به لهجهٔ قزوینی از شهید مقبل:

[۶]

یه خانه داشتیمان کُنج بلاغی   خانه مان مِماندش عین سلاغی
یه کرسی داشتیمان سه‌ پایه‌ای داشت   لحاف کرسیمان چل تا پینه داشت
یه پنجره داشتیم روشنا مِداد   اگه کهنه مِبستی، نیم شفا مِداد
یه‌هو دیدم صدای فش‌فش در آمد   لنگه دَرمان از جاش یهو در آمد
یادت مِیاد قدیم چه وضعی داشتیم   زیر لحاف کُرسیمان دیزی مِذاشتیم

از اشعار کهن و بامزهٔ قزوینی دربارهٔ مراسم خواستگاری:

[۷]

نَمِدانیم چو کُنیم هرجا مِریمان دِلمان وا نَمِشَد   دل به هرکَس کهِ مبندیم باهامان تا نَمِشد
کارِمان بَس گِرَه خوردَس دیَه هیش وا نَمِشَد   بَختمان هَمچَه دَ خوابَس دیَه هیش پا نَمِشَد
گُفتَه بودم که بِرَم دَمِ خانَشان بیبینمشان   پیش اون بزرگتراش قسم خوران بیگیرمشان
سر کُلَک رسیدم؛ خَندَه کنان بِدیدَمِشان   قوربانِ بَختِم بِرَم؛ خوشِلَه خوشان بدیدمشان
نِصبَ شَب هوشتَک ن بِدیدَمِشان   تولَمَه مِچَرخانید با دخترِ صاب خانَشان
هِرتی تَهِ دِلِم صدا کرد اومدَم به پیششان   قَصدِم این بود که بیگیرم ویشکینی از قومبِشان
گفتمش یه ماش بِدِه خَندَه کنان گفت نَمِشَد   قولتوقم دَردِ مکند؛ شرمم میاد؛ روم نَمِشپد
گفتَمش گردش بریمان شَبِ جُمعَه؛ نه مشد   با یه مَن ناز و ادا گِفتش که هرگز ّنمشد
چُو کُنیم هرجا مِریمان دِلمان وا نَمِشَد   دل به هرکَس کهِ مبندیم باهامان تا نَمِشد


و شعری دیگر:

زورکی گوشت خریدم بُردم که دادم به خانه   گفتم اینه کباب کنید بازم برای عصرانه
گربه هه تا مفمد مِجّد مِرد تو قابلمه   سرته انوری کنی مِپَّره مِره تو قابلمه
گوشته ره گربه خوردس بالام جان   نَخودا ره مرغه خوردس بالام جان
ایوا ما گشنمانس بالام جان   مرغه تو آسمانس بالام جان

و شعری دیگر:

بگم از شهرمان این شهر دیرین

بگم از لهجمان فارسی شیرین

منم قزوینیم با اصل ریشه

نخواهم زد به این فرهنگ تیشه

مِخوریم اشگنه و کشکه بادمجان

با نان سنگک خاش خاش بالام جان

مِخوریم کله جوش آبگوشت دیزی

غذامان سالمس دور از مریضی

نخور پیتزا نخور مرغ سوخاری

بخور نان پنیر کنج بخاری

هوا که گرم مِشد بجّه تو ایوان

بخور آب دوغ خیار نعنا با ریحان


  • اَدی بودی = رابطه‌ی پنهانی
  • اسکلیدن = پاره شدن
  • اُشقونج = ریواس
  • اُشکو زدن = لک مانده شدن
  • اَقُزُه = به‌قدری؛ به‌اندازه‌ای
  • اُکُرمَه = گریه و زاری فراوان
  • اَلَمبه = دراز، به بلندی تیر
  • اَنقَصداً یا بَراَنقَص (عن قصداً، بر عن قصد):از روی قصد؛ عمداً
  • اِینود = غریب رفتار
  • آتیشَه رِکَه = جرقهٔ آتش؛ آتیش پاره
  • آخوره = آبخوره، زیرزمین
  • آلا بینیم = زودباش!
  • آلا قِر قِر = زودباش دیگر / هرچیز سست و بی دوام و ظاهرفریب
  • آهان دیه = بله دیگه
  • بادیَه = کاسه؛ بشقاب
  • بالام جان = عزیزم
  • بامبَه زدن = تو سری زدن
  • ببم = پسرم
  • ببم جان = پسرم
  • بِجَه بِجَه = جنب و جوش فراوان؛ جهیدن زیاد
  • بچُرّی = بی عرضه گی
  • بدگِل = زشت
  • بَستو = کوزه
  • بودبودک = کنایه از بچه ای که پیش فعالی دارد
  • بیدملقی = بید مجنون
  • بیلگ = مچ دست
  • پُخُم بَک = بی خاصیت
  • پرپین کردن = دعا خواندن
  • پسینه = گنجه
  • پَشّام کردن = در خواب کلافه شدن
  • پلو = مچل
  • پول = یکن
  • پَیاده مِشم = پیاده میشم
  • پیتاندن = پیچاندن (بپیت = بپیچ)
  • تاس = (از) وسایل حمال
  • تاسَه کردن = دلتنگ کسی شدن
  • تَخِتمه = قاطی کردن (غدا)
  • تخیدن = خوردن، کوفت کردن
  • تس‌انبله = آدم شل‌وول (بعضی جاها: شکم)
  • تُس‌باغه = بچه پررو
  • تَکَل = تایر
  • تُنُکَه = شلوار کوتاه نه
  • تَنگامه = تنگنای وقت
  • جان به سر = کلافگی
  • جان عزیر = جان دوست
  • جرماغ = چنگ زدن
  • جِزّه جگر زدن = آتش گرفتن دل
  • جیکُ پیک = وسایل تزئینی
  • جیله = ریزه و کوچک
  • چاچولک باز = خیلی زرنگ
  • چاچَه = حوضچهٔ کوچک آب
  • چاشنه بند = در درس به جایی نرسیدن
  • چاغالَه = بادام و زردآلوی تازه و کال
  • چرپاندن = به‌زور جا دادن، کتک زدن
  • چرت‌گوز = آدم مدعی
  • چُرّیدن = چکیدن
  • چَشته خور = بد عادت
  • چشماشه درآوردن = خیره شدن تیز به کسی
  • چُغُوریی = چاله
  • چقّری = چاله
  • چُمبه = چوب کوچک کشمش
  • چیس میه؟ = چیه مگه؟
  • خاگینه = غذایی با تخم مرغ و شیره
  • خانه مانده = کنایه به دختر ازدواج نکرده
  • خَجَّه خبرچین = آدم دهن لق
  • خرتلاق = خرخره
  • خرتلاق = گلو
  • خَرّه = گل لای کف حوض
  • خَرَّه به سر = خاک بر سر
  • خُسرک = مادر شوهر
  • خُسیدن = وا دادن
  • خُولِ وِیل = کج و کوله
  • خیدیگ = قلقلک
  • د بیا د = بیا دیگه
  • دار دار کردن = عالم آدم را خبر کردن
  • دَخو = لقب دهخدا (ساده دل)
  • دِردو = آدم جلب
  • دسه زن = ناخنک زدن
  • دُکّان = مغازه
  • دَمَخیز = ضعیف‌کشی/ سراشیبی
  • دُندُک = نوک پرنده
  • زابرا = سرگشته
  • زِرتاب = آبکی
  • زرت‌زرت = دائماً، به‌صورت مداوم
  • زِرتینه = یهو
  • زرد اَنبو = کمبود ویتامین دار
  • زُفکُنه = اُردنگی
  • زق‌زق = سر و صدا کردن
  • زُمرقه = مشت
  • زیبیلدانی = آشغالی
  • زینگیله = یک مقدار کم (چند انگور به هم چسبیده)
  • زیوار = پایه؛ قائمه
  • زیویل (زیبیل) = زباله، آشغال
  • ساپ = نخ/ دل‌درد
  • سانجو = دل‌درد
  • سَخسی = بستو
  • سِرتق = پررو
  • سرعقب کردن = دنبال کردن
  • سُماق بالان = آبکش
  • سِندِ سال = لحنی از سن و سال
  • شونقور مونقور = حالت چشمان خمار و خواب‌آلود
  • طناف = طناب
  • غَلافشَه = دختر سربه‌هوا؛ شیطان
  • غلاق = کلاغ
  • فَتیله = فیتیله
  • فِق‌فِق = پرش‌های عصبی پوست؛ تیک عصبی
  • فقو= ترش‌مزه
  • قاخنج = درده دادن
  • قایم قُدَه (ا) = فامیل شوهر که در کار عروس دخالت می‌کنند
  • قبرقه = پهلو و قسمتی از سینه
  • قَتَره = کوتاه و کوچک
  • قِر و قمیش = ادا درآوردن
  • قرساقش برنمی‌داره = دلش نمی‌خواد، حال نمی‌کنه
  • قیش = کمربند
  • قیماق = سرشیر
  • کش‌پنتور = کرمک (وسیله‌ای در دوچرخه)
  • کَشکَرک = نوعی پرنده
  • کفنا = گرسنه
  • کُلدک = چندلایی کردن
  • کوته‌نَنگ = کم‌عقل، شیرین‌عقل
  • َگلین = لباس مخصوص قزوینی‌ها در گذشته دور
  • گران‌گاز = گران‌فروش
  • گُسنه = گرسنه
  • گُـلُـمبه = برآمده
  • گوز بالا گوز = دست گل به آب دادن
  • گوز کردن = کمر خمیدگی
  • گوگال = سوسک سیاهی که در فصل بهار و تابستان است
  • لال اَوا = لالمونی گرفتن
  • ماچ = بوس (مصافحه کردن)
  • مفرش = زیرانداز هنگام خوردن غذا در خانه
  • نادِنجی = لحنی از ناودان/ ناآرامی و بی‌قراری‌های کودک
  • نمرَه = شماره تلفن
  • نیم‌زگیل = در نیمه‌باز
  • واج انداختن = به هوس انداختن
  • وَخمیات (وخمیاد) = قبرستان
  • وِندر = زشت، پرو، عنکبوت سیاه (در تداول مردم قزوین) سخت سیه‌چرده و استخوانی
  • وِیدل = آدم بدغذا یا وسواسی
  • ویشگال = کندکاو کردن
  • هُر هُر = دلهره داشتن، استرس
  • هُرّی دِلِم رِخت = تو دلم خالی شد، مضطرب شدم
  • هکّه ور = زورگو
  • هوشتک = سوت
  • هولَ وَلا = دستپاچه شدن، هول به جان افتادن
  • یَخه کردن = خِفت کردن
  • یه قر بخوریم= گشتی بزنیم

6 غذای محلی قزوین را بشناسید

استان قزوین، پایتخت دوران صفوی، از قدمت بالایی برخوردار است، وجود فرهنگ غنی و آداب و رسوم خاص و البته غذاهای دلپذیر این استان موجب شده است تا قزوین یکی از استان های جذاب برای گردشگران غذا در ایران شود. اگر اهل امتحان کردن غذاهای جدید و متنوع هستید سفر به این استان زیبا و تاریخی گزینه ای مناسب برای شماست. غذاهای محلی قزوین

قیمه نثار

مشهورترین و محبوب ترین غذای این استان قیمه نثار است. این غذا به دلیل داشتن گوشت، زعفران، پسته و بادام جز غذاهای پرطرفدار برای مهمانی ها و مناسبت های مهم در قزوین محسوب می شود. اجزای این غذای محلی در ابتدا به صورت جدا از هم تهیه می شود و در آخر برنج، گوشت و آب گوشت به صورت لایه ای بر روی دیس و جهت تزئیین، برنج زعفرانی، خلال پسته، بادام، پرتقال و زرشک بر روی لایه سطحی برنج و گوشت قرار می گیرند. همچنین مقداری از آب گوشت به صورت جدا برای کسانی که دوست دارند برنجشان را به همراه آب گوشت سرو کنند در کنار این دیس بر روی سفره قرار خواهد گرفت. این غذای بسیار پر طرفدار معمولا همراه با سبزی خوردن سرو می شود.

کوکو شیرین
این غذای محلی مملو از ادویه ها و چاشنی های منحصر به فرد است. کوکو شیرین معمولا همراه با هویچ پلو سرو می شود. مردم استان قزوین علاقه خاصی به شیرینیجات دارند و تهیه این کوکو نشان دهنده علاقه وافر آنها به انواع مزه و طعم های شیرین است. این کوکو از سیب زمینی، زعفران، تخم مرغ، ماست، پودر هل، شکر و گلاب تهیه شده و بافت فوق العاده نرمی دارد. به دلیل مزه شیرینی که این کوکو دارد معمولا یک تکه کوچک با مقدار زیادی برنج سرو می گردد.شیرین پلو


این غذای محلی از جمله غذاهای پر طرفدار قزوین است که از برنج، خلال پرتقال، شربت قوام آمده، خلال بادام، خلال پسته، زعفران ساییده شده، کره، سیب زمینی و سینه مرغ برای تهیه آن استفاده می شود. با توجه به شیرینی غالب این پلو، معمولا این غذا همراه با سبزی خوردن سرو می گردد.

حلیم

شاید برخی قزوین را به باقلوا و قیمه نثارش بشناسند ولی کسانی که طعم حلیم قزوین را چشیده اند، هیچگاه نمی توانند این مزه به یاد ماندنی را فراموش کنند. این حلیم پر از گوشت به قدری پر طرفدار است که در ایامی به جز ماه مبارک رمضان شاهد صف های طولانی افراد برای تهیه حلیم خواهید بود. حلیم قزوین از گندم، جو، آرد، گوشت و روغن تهیه شده است و کمی مزه نمکی دارد چرا که اکثر مردم قزوین حلیم را با نمک می خورند. آشپزهای ماهر قزوینی آنقدر حلیم را هم می زنند تا در نهایت آشی یک دست را تحویل مصرف کننده دهند.

دیماج

این غذای محبوب، بیشتر به عنوان پیش غذا و یا عصرانه محسوب می شود و یک غذای تابستانی است. این خوراکی جالب با ترکیبی از نان لواش خشک شده، پنیر، خیار، سبزی خوردن های تند، گردو و پیاز داغ تهیه می شود. قبل از ترکیب این مواد نان لواش خشک شده را کمی آب می زنند تا به هنگام سرو این غذا بتوانند به راحتی با دست یک مشت از این مواد را برداشته، گلوله کرده و میل کنند.

 

آش دوغ

این آش یکی از محبوب ترین آش های قزوین است، گرچه استان های دیگر، این آش را به عنوان غذای محلی خود طبخ می کنند، ولی طرز تهیه این آش در قزوین کمی متفاوت است. برخلاف سایر استان ها، طعم این آش ترش نیست و همانند آش رشته تهیه می شود. در تهیه آش دوغ از موادی مانند نخود، لوبیا قرمز، عدس، برنج، سبزی آش و پیاز داغ استفاده می شود. در آخر به هنگام سرو از دوغ چکیده مخصوص قزوین استفاده می کنند.

 


6 غذای محلی قزوین را بشناسید

استان قزوین، پایتخت دوران صفوی، از قدمت بالایی برخوردار است، وجود فرهنگ غنی و آداب و رسوم خاص و البته غذاهای دلپذیر این استان موجب شده است تا قزوین یکی از استان های جذاب برای گردشگران غذا در ایران شود. اگر اهل امتحان کردن غذاهای جدید و متنوع هستید سفر به این استان زیبا و تاریخی گزینه ای مناسب برای شماست. غذاهای محلی قزوین

قیمه نثار

مشهورترین و محبوب ترین غذای این استان قیمه نثار است. این غذا به دلیل داشتن گوشت، زعفران، پسته و بادام جز غذاهای پرطرفدار برای مهمانی ها و مناسبت های مهم در قزوین محسوب می شود. اجزای این غذای محلی در ابتدا به صورت جدا از هم تهیه می شود و در آخر برنج، گوشت و آب گوشت به صورت لایه ای بر روی دیس و جهت تزئیین، برنج زعفرانی، خلال پسته، بادام، پرتقال و زرشک بر روی لایه سطحی برنج و گوشت قرار می گیرند. همچنین مقداری از آب گوشت به صورت جدا برای کسانی که دوست دارند برنجشان را به همراه آب گوشت سرو کنند در کنار این دیس بر روی سفره قرار خواهد گرفت. این غذای بسیار پر طرفدار معمولا همراه با سبزی خوردن سرو می شود.

کوکو شیرین
این غذای محلی مملو از ادویه ها و چاشنی های منحصر به فرد است. کوکو شیرین معمولا همراه با هویچ پلو سرو می شود. مردم استان قزوین علاقه خاصی به شیرینیجات دارند و تهیه این کوکو نشان دهنده علاقه وافر آنها به انواع مزه و طعم های شیرین است. این کوکو از سیب زمینی، زعفران، تخم مرغ، ماست، پودر هل، شکر و گلاب تهیه شده و بافت فوق العاده نرمی دارد. به دلیل مزه شیرینی که این کوکو دارد معمولا یک تکه کوچک با مقدار زیادی برنج سرو می گردد.شیرین پلو


این غذای محلی از جمله غذاهای پر طرفدار قزوین است که از برنج، خلال پرتقال، شربت قوام آمده، خلال بادام، خلال پسته، زعفران ساییده شده، کره، سیب زمینی و سینه مرغ برای تهیه آن استفاده می شود. با توجه به شیرینی غالب این پلو، معمولا این غذا همراه با سبزی خوردن سرو می گردد.

حلیم

شاید برخی قزوین را به باقلوا و قیمه نثارش بشناسند ولی کسانی که طعم حلیم قزوین را چشیده اند، هیچگاه نمی توانند این مزه به یاد ماندنی را فراموش کنند. این حلیم پر از گوشت به قدری پر طرفدار است که در ایامی به جز ماه مبارک رمضان شاهد صف های طولانی افراد برای تهیه حلیم خواهید بود. حلیم قزوین از گندم، جو، آرد، گوشت و روغن تهیه شده است و کمی مزه نمکی دارد چرا که اکثر مردم قزوین حلیم را با نمک می خورند. آشپزهای ماهر قزوینی آنقدر حلیم را هم می زنند تا در نهایت آشی یک دست را تحویل مصرف کننده دهند.

دیماج

این غذای محبوب، بیشتر به عنوان پیش غذا و یا عصرانه محسوب می شود و یک غذای تابستانی است. این خوراکی جالب با ترکیبی از نان لواش خشک شده، پنیر، خیار، سبزی خوردن های تند، گردو و پیاز داغ تهیه می شود. قبل از ترکیب این مواد نان لواش خشک شده را کمی آب می زنند تا به هنگام سرو این غذا بتوانند به راحتی با دست یک مشت از این مواد را برداشته، گلوله کرده و میل کنند.

 

آش دوغ

این آش یکی از محبوب ترین آش های قزوین است، گرچه استان های دیگر، این آش را به عنوان غذای محلی خود طبخ می کنند، ولی طرز تهیه این آش در قزوین کمی متفاوت است. برخلاف سایر استان ها، طعم این آش ترش نیست و همانند آش رشته تهیه می شود. در تهیه آش دوغ از موادی مانند نخود، لوبیا قرمز، عدس، برنج، سبزی آش و پیاز داغ استفاده می شود. در آخر به هنگام سرو از دوغ چکیده مخصوص قزوین استفاده می کنند.

 


دیماج نوعی عصرانه سنتی است که در استان قزوین در فصول گرم طبخ می شود.

این خوراکی از مخلوط نمودن تکه‌ های نان، پنیر، خیار، گردو، پیاز داغ و زرد چوبه درست می‌شود. نوع اصلی دیماج که متداول تر است از مخلوط تکه های خرد شده نان لواش قزوینی (خشک) و سبزی خرد شده پنیر کهنه گردو و پیاز داغ تهیه می شود و طرز تهیه آن به شرح زیر می باشد:

نان لواش قزوینی ماده اصلی این خوراکی می باشد (که به صورت خشک شده نگهداری می شود) را خرد کرده و سپس کمی به آن آب می پاشیم (البته از نان لواش معمولی که خشک شده باشد نیز می توان استفاده نمود). سبزی مورد استفاده در این خوراکی همان سبزی خوردن می باشد که بعد از خرد کردن به همراه پیاز داغ و گردو و پنیر کهنه به نان اضافه می کنیم و تمام مواد را با هم مخلوط میکنیم. برای خوردن نیز میتوان از دو راه استفاده کرد: لقمه کردن با دست و لقمه کردن با استکان کمر باریک (مثل لقمه کردن پشمک یزدی ها).

طرز تهیه:

ابتدا نان را به تکه کوچک خرد کنید. سپس کمی آب در آن بریزید تا مرطوب شود.

پیاز را از قبل خرد کرده و تفت دهید. سپس به نان اضافه نمایید.

سبزی خردن و گردو را خرد کرده، با هم مخلوط کنید. گردو را زیاد خرد نکنید طوری که هنگام سرو زیر دندان بیاید.

سپس تمام مواد را با هم مخلوط کنید.

روی مواد را با پارچه بپوشانید و بگذارید مواد حدود ۱ تا ۲ ساعت استراحت کند. سپس به کمک دست آن را ورز دهید و به صورت گلوله بیضی شکل درآورید.

این عصرانه همراه با هندوانه در روزهای گرم تابستان واقعا عالی می شود.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Cynthia Van محمد علی نجفی پور سیاه مشق های بازی سازی درمانگاه شبانه روزی اورند سلامت ابزار آشپزی ثبت شرکت انتهای کوچه ی بی انتها... موسیقی احساس کره ! آموزش عربی